گنجشک به خدا گفت:لانه کوچکی داشتم و آرامگاه خستگیم بود؛سر پناه بی کسیم بود.طوفان تو آنرا از من گرفت.کجای دنیای تو را گرفته بودم؟ خدا گفت:ماری در راه لانه ات بود وتو خواب بودی ؛باد را گفتم لانه ات را واژگون کند .آنگاه تو از کمین مارپر گشودی!چه بسیار بلاها که از تو به واسطه محبتم دور کردم و تو ندانسته به دشمنیم بر خواستی.!!!!!!!!!!!!!
خیلی قشنگ بود واقعا همینطوره بیشتر وقتا از خدا شاکی هستیم بدون اینکه بدونیم خیر ما چیه
من هم برات یه متن میذارم:
اگر روزی دشمن پیدا کردی بدان در رسیدن به هدفت موفق بودی ، اگر روزی تهدیدت کردن بدان در برابرت ناتوانند، اگر روزی خیانت دیدی بدان قیمتت بالاست ، اگر روزی ترکت کردند بدان با تو بودن لیاقت می خواد ..که اون نداشت.